عاشقانه ها
LOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOOVE
این روزها خیلی تنهام خیلی داغونم هست کسی که مثل من دلش نه برای کسی ، نه برای عشقی، نه برای جایی... نه برای چیزی! بلکه دلش برای خودش تنگ شده...! برای خود خودش!؟ " دلتنگي ارزاني خودت خیالت راحــتـــــــــــــ… خیالت راحــتـــــــــــــ…
میگن قسمت نیست ، حکمته …! خدایا ! من معنی قسمت و حکمت رو نمی دونم !!! اما تو معنی طاقت رو می دونی !!! مگه نه … ؟!!! قشنگ ترین داستان زندگیمه به نظرم اوایل حالش خوب بود ؛ نمیدونم چرا یهو زد به سرش. حالش اصلا طبیعی نبود .همش بهم نگاه میکرد و میخندید. به خودم گفتم : عجب غلطی کردم قبول کردم ها.... اما دیگه برای این حرفا دیر شده بود. باید تا برگشتن اونا از عروسی پیشش میموندم. خوب یه جورائی اونا هم حق داشتن که اونو با خودشون نبرن؛ اگه وسط جشن یهو میزد به سرش و دیوونه میشد ممکن بود همه چیزو به هم بریزه وکلی آبرو ریزی میشد. نزدیک بشم وباش صحبت کنم. بعضی وقتا خوب بود ولی گاهی دوباره به هم میریخت. یه بار بی مقدمه گفت : توهم از اون قرصها داری؟ قبل از اینکه چیزی بگم گفت : وقتی از اونا میخورم حالم خیلی خوب میشه . انگار دارم رو ابرا راه میرم....روی ابرا کسی بهم نمیگه دیوونه...! بعد با بغض پرسید تو هم فکر میکنی من دیوونه ام؟؟؟ ... اما اون از من دیوونه تره . بعد بلند خندید وگفت : آخه به من میگفت دوستت دارم . اما با یکی دیگه عروسی کرد و بعد آروم گفت : امشبم عروسیشه.... در زندگي هر ادمي از يك روز/ از يك جا..... از يك نظر به بعد ديگر هيچ چيز مثل قبل نيست / نه روزها نه رنگها نه خيابانها نه....... همه چيز ميشود دلتنگي و بس ... دلم تنگه برات پسر: ضعیفه!دلمون برات تنگ شده بود اومدیم زیارتت کنیم! هی نقطه ضعف میدی دست من! لیلی قرن بیست ویکم من! کتاب فروشی ورق زدن کتابها… برای بوی کاغذ نو… برای شونه به شونه ات را رفتن و دیدن نگاه حسرت بار بقیه… آخه هیچ زنی که مردی مثل مرد من نداره! برای بستنی شاتوتی هایی که باهم میخوردیم… برای خونه ای که توی خیال ساخته بودیم ومن مردش بودم….! یه شیشه گلاب… ویه بغض طولانی آوردم…! و صورت پف کرده از بی خوابیم نباش…!
مرگــــــــــــــــ یعنیــــــــــــ اینــــــــــــــ بالاخرهـــــــــــ روزیــــــــــ میآید که بگوییـــــــــــــ کاشــــــــــــ زندهــــــ میـــ شدیـــــــــــــ اما دیگر خیلیــــــــــــ دیر استــــــــــ بابتـــــــــ بدیـــــــــ هاییـــــــــ کهــــــــ بهــــــ منـــــــــ کردیـــــــــ خودتـــــــــ را شرمندهــــــــ نکنـــــــــــــپ تـــــــــــــــــــــــــــــاریـــــــــــــــــــــــــــخ مـــــــــــــــــرگ:بـــــــــــه هـــــــــــــمــــــــــــیــــــــــــن زودی عــــــــــــــلـــــــــــــت مــــــــــــــرگ:بـــــــــــــه دلــــــــــیـــــــــــل ســــــــــــخـــــــــــتــــــــــــی هــــــــــای فــــــــــــراوان چه درد آور است کسی را دوست داشته باشی و او هرگز تو را باور نکند چه درد آور است کسی را دوست داشته باشی ولی سر هر چیز کوچک خارو خفیفت بکند آیا دوست داشتن این است؟ عاشقی این است ؟دلم بد به درد آمده از این زمانه . از انسانهای این زمانه از خودم و حال تنهایی همدمم شده . تنهای تنها درد یک پنجره را پنجره ها می فهمند سخت بالا بروی ، ساده بیایی پایین یک نگاهت به من آموخت که در حرف زدن آنچه از رفتنت آمد به سرم را فردا نه نفهمید کسی منزلت شمس مرا عشق یعنی این... عشق یعنی این..
تا حالا این حس رو تجربه کردی... دیدی که چه حس قشنگیه... تا حالا دلت خواسته که همیشه و همه جا در کنار یکی باشی... تا حالا دلت خواسته به کسی بگی دوستت دارم... تا حالا دلت خواسته خودت رو برای کسی فدا کنی... تا حالا شبها وقتی همه خوابن تو خلوت خودت به خاطر وجود کسی گریه کردی... تا حالا خدا رو به خاطر خلقت کسی ستایش کردی... تا حالا شده خوشبختی کسی رو بخوای بدون این که خودت جایی تو این خوشبختی داشته باشی و شاید خوشبختی اون در گرو نابودی تو باشه .... آره!! ؟؟؟ به این میگن عشق...!!! حس قشنگیه! نه؟ ــه وقتــايــي دوس داري همــــیشـه دقــیقآ وقـــــتی پـُر از حـــرفی ای کــاش یا بــــودی
گاهی بی صدا نگاهت میکنم … سلام به همه دوستی گووولکم خوفین؟ خوشین؟ مدرسه و دانشگاه چی طوره؟ خوش میگزره؟ باز شیطونی شروع شد خخخخخخخخ من به خاطر مدرسه فقط آخر هفته میتونم بیام اگ دیر آپدیت میشه معذرتتتتتتتتتتتتتتتتت اینم یه شعر از خودم این روز ها عجیب تلخ شده ای لا اقل قدری شیرین شو تا برایت فرهاد شوم
وقتي پس از مدتها بي خبري
بي آنکه سراغي از اين دل آواره بگيري
مي گويي:
(( دلم برايت تنگ است ))
يا مرا به بازي گرفته اي؟!!
يا معني واژه هايت را خوب نميداني؟!!
دل شکسته ها نفرین هم بکننـــــــــــــــــد ،
گیرا نیـــــــــــــ ست…!
نفــــــــــــــــرین ،
ته دل می خواهــــــــــد
دل شکسته هم که دیــــــــگر
ســـــــــر و ته نــــــــدارد…
اونشب برای اینکه آرومش کنم سعی کردم بیشتر بش
دختر: توباز گفتی ضعیفه؟
پسر: خب… منزل بگم چطوره؟
دختر: وااااای… از دست تو!
پسر: باشه… باشه ببخشید ویکتوریا خوبه؟
دختر:اه…اصلاباهات قهرم.
پسر: باشه بابا… توعزیز منی، خوب شد؟… آشتی؟
دختر:آشتی… راستی گفتی دلت چی شده بود؟
پسر: دلم! آها یه کم می پیچه…! ازدیشب تاحالا.
دختر: … واقعا که!
پسر: خب چیه؟ نمیگم مریضم اصلا… خوبه؟
دختر: لوووس!
پسر: ای بابا… ضعیفه! این نوبه اگه قهرکنی دیگه نازکش نداری ها!
دختر: بازم گفت این کلمه رو…!
پسر: خب تقصرخودته! میدونی که من اونایی رو که دوست دارم اذیت میکنم…
دختر: من ازدست توچی کارکنم؟
پسر: شکرخدا…! دلم هم پیچ میخوره چون تو تب وتاب ملاقات توبودم…
دختر: چه دل قشنگی داری تو! چقدر به سادگی دلت حسودیم میشه!
پسر: صفای وجودت خانوم!
دختر: می دونی! دلم… برای پیاده روی هامون… برای سرک کشیدن تومغازه های
پسر: می دونم… می دونم… دل منم تنگه… برای دیدن آسمون چشمای تو…
دختر: یادته همیشه میگفتی به من میگفتی “خاتون”
پسر: آره… آخه تو منو یاد دخترهای ابرو کمون قجری می انداختی!
دختر: ولی من که بور بودم!
پسر: باشه… فرقی نمی کنه!
دختر: آخ چه روزهایی بودن… چقدردلم هوای دستای مردونه ات رو کرده…
تک عروس گورستان!
پنج شنبه ها دیگه بدون تو خیابونها صفایی نداره…!
اینجاکناره خانه ی ابدیت مینشینم و فاتحه میخونم…
نه… اشک و فاتحه
نه… اشک و فاتحه و دلتنگی
امان… خاتون من! توخیلی وقته که…
آرام بخواب بای کوچ کرده ی من…
دیگر نگران قرصهای نخورده ام… لباس اتو نکشیده ام….
نگران خیره شدن مردم به اشک های من هم نباش..۰!
بعد از تودیگر مرد نیستم اگر بخندم…
اما… تـوآرام بخواب…
دختر جوانی بر اثر سانحه ای زیبایی خود را از دست داد.
چند ماه بعد، ناباورانه نامزد وی هم کور شد.
موعد عروسی فرا رسید. مردم
می گفتند:
چه خوب! عروس نازیبا همان بهتر که شوهرش هم نابینا باشد.
20 سال بعد از
ازدواج، زن از دنیا رفت.
مرد عصایش را کنار گذاشت و چشمانش را باز کرد.
چون او هیچوقت نابینا نبود...
معنی کور شدن را گره ها می فهمند
قصه تلخ مرا سُرسُره ها می فهمند
چشم ها بیشتر از حنجره ها می فهمند
مردم از خواندن این تذکره ها می فهمند
قرن ها بعد در آن کنگره ها می فهمند
تــــ ــ ـــ ــو را خُـــودم چشــم زَدم . . .
بـــس که نوشـــتمت میــان شعــرهایم ،
بـــــی آنکه "اســپــند" بچـــرخانم میـــان واژه هــایم . . .
آنقدر در تو غرق شده ام
که از تلاقی نگاهم بادیگری...
احساس خیانت می کنم
هـيـچ کســي رو نـبـيـنــي
تــنـها بــاشـي هـــي اشـک بــريــزي
کـسـي هــي بـهــت نـگـــه چــي شــده ؟
نــفـس عـميــق بــکـشــي
آه بــلنــد بـکــشـي
تــنـها بــاشـي تــنـهـاي تــنــهـا !
وقتـــی بغــــض میکـــُنی
وقتـــی دآغونــــی
وقــــتی دلــِت شکــــستـه
دقیقــــا همیـــن وقـــــتآ
انقــــدر حـ ـرف دآری کـــه فقــط میتونــی بگـ ـی :
“بیخـــیآل“…
تنهایی یعنی یه وقتهایی هست میبینی فقط خودتی و خودت!
رفیــــــــ ــــــــــ ــــــــــق داری ولی
همـــــــ ــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــدرد نداری!
خانــــــ ـــــــــ ـــــــــواده داری
حمــــــــایت نداری!
عشــــــــــــ ـــــــــــــــ ـــــــــــــق داری…
تکیـــــــــ ــــــــه گاه نداری!
مثل همیــ ـــــــــــــ ــــــــــــــــــــشه….
همه چــــــی داری…
و هیـــــــــ ــــــــــــ ـــــــچی نداری
یـا از اول نبودی
ایـن که هستیـو کنـارم نیستـی
"دیـــوانه ام میکنـد" !
مرا ببخش برای این نگاه های پنهانی ،
شاید اگر بغضم فرو نشیند
صدایت کنم …
Power By:
LoxBlog.Com |